بعد از شهادت حضرت سیّدالشهدا (ع) مداحان و ذاکران زیادی در مورد حضرت و واقعه عاشورا اشعار زیبایی سروده و مدیحه سرایی کردند. آنها حقوق و دین زیادی به گردن شیعیان امروزی دارند؛ زیرا با اشعار و مراثی زیبا و جذاب فرهنگ عاشورا را پاسداری کردند. دلیل عمل آنان همان حرارتی است که برای شهادت حضرت امام حسین (ع) در قلوب آنها وجود داشته و با هیچ عاملی سرد نخواهد شد. این حرارت همان گرمایی است که پیامبر (ص) در مورد حضرت امام حسین (ع) فرمود: «آتشی از داغ تو در دلهای مؤمنان است که تا زندهاند سرد نمیشود.»[1]
اگر این آتش در دل شیعیان خاموش میشد، آنها هرگز در عزای حسینی سیاه نمیپوشیدند و قطرهای اشک نمیریختند. برای اثبات این قضیه میتوان به افرادی که در سالیان گذشته، اقوام نزدیک خود را از دست دادهاند مثال زد. اگر به شخصی که ده سال قبل پدر خود را از دست داده بگوییم در غم پدرش اشک بریزد در پاسخ میگوید: «پدرم ده سال پیش مرد و الآن گریهام نمیآید.» امّا اگر برای همین شخص روضة حضرت سیّدالشهدا (ع) خوانده شود، اشک فراوانی میریزد و در مصائب او بیتاب میشود. این نشانگر همان حرارتی است که پس از گذشت هزار و چهارصد سال در دل مؤمنان وجود داشته و با هیچ چیز سرد یا خاموش نمیشود.
در جلسات گذشته بیان شد حضرت سیّدالشهدا (ع) محبوبِ پروردگار بوده و نزد او مقام والایی دارد. به این دلیل خداوند دوست دارد شیعیان و ارادتمندان به این امام همام، مجالس عزاداری برپا کرده و برای مصائب ایشان اشک بریزند. از این رو پروردگار، بقای جلسات حسینی را تا روز قیامت تضمین نموده است. همچنین با مراجعه به منابع روایی نیز میتوان به این حقیقت دست یافت؛ زیرا در روایتی رسول خاتم (ص) به حضرت زهرا(س) فرمود: «این جلسات تا روز قیامت پابرجاست.»[2]
اگر کسی به خود جرأت داده و بخواهد با برپایی این مجالس مخالفت کند به جایی نمیرسد؛ زیرا مخالفت با این مجالس، مخالفت با پروردگار است و همان عذابی که خداوند بر سر فرعون و قاورن درآورده است، بر آن شخص نیز وارد میشود.
تا خداوندی خدا برجاست |
بیرق شاه کربلا برپاست (دیوان صغیر اصفهانی) |
حضور در مجالس حسینی دلها را زنده کرده و باعث تابش نور الهی بر دلها میشود. اگر کسی دوست ندارد قلبش تاریک شود و ظلمت آن را فرا گیرد باید در مجالس حسینی حضور یابد تا نور الهی را در وجود خود احساس کند.
شیعیان و ارادتمندان بارگاه و دستگاه حضرت سیّدالشهدا (ع) باید همواره خود در بارگاه حضرت عرض ادب کنند و بگویند: «ما در عزای شما سیاه میپوشیم و بر سر و سینه میزنیم. همچنین در مصائب شما ناله زده و اشک میریزیم. این اجساد و بدنهای ما از گناهان مختلف آلوده شده است. علاقة زیادی داریم که در هنگام مرگ و پس از آن در کنار ما باشید و ما را از هراس شب اول قبر، عالم برزخ و روز قیامت برهانید.» دکتر ریاضی یزدی چنین میسراید:
بوی بهشت میوزد از کربلای تو |
ای صد هزار جان گرامی فدای تو |
اجر هزار عمره و حج در طواف تو |
ای مروه و صفا به فدای تو |
رفتی و به پاس حرمت کعبه به کربلا |
شد کعبهی حقیقی دل کربلای تو |
ما را هم ای حسین گدایی حساب کن |
آخر کجا رود به جز این در گدایتو |
بعضی از شیعیان چنان عاشق حضرت امام حسین (ع) هستند که حاضرند تمام اموال خود را در راه تجلّی مکتب حضرت سیّدالشهدا (ع) و زائران ایشان مصرف کنند.
در سالهای گذشته افراد خیّر در شهر تهران جمع شدند و با کمک یکدیگر تصمیم گرفتند حسینیّهای را در شهر کربلا بنا کنند. هم اکنون حسینیة تهرانیها در کنار بین الحرمین کربلا واقع شده است. در آن زمان بنده با یکی از خیّرین این حسینیه در ارتباط بودم. پس از ساخت این حسینیه روزی به مغازهاش در بازار تهران رفتم و از چگونگی ساخت این حسینیه سؤال کردم. او گفت: وقتی این حسینیه را با کمک بانیان میساختیم، چندین مرتبه به کربلا رفته و از مقدار ساخت این حسینیه جویا شدم. در یکی از روزها که میخواستم به زیارت امام حسین (ع) بروم، دیدم حاج محمد حسین کاشانی[3] در حرم روی ویلچر است.
هیئت مدیرة حسینیة تهرانیها در کربلا افزود: «به نزد او رفتم و گفتم برای زوّار حضرت سیّدالشهدا (ع) در حال ساخت حسینیهای هستیم، آیا میتوانید در این عمل خیر ما را یاری کنید؟»
او بدون هیچ درنگی، چک بانکی خود را بیرون آورد و گفت: «دوست دارم در این عمل خیر کمک کنم، هر مقدار که نیاز دارید بر روی چک بنویسید، من آن را امضا میکنم.»
من مبلغ دویست هزار تومان که در آن زمان مبلغ هنگفتی بود در چک نوشتم و چک را به او دادم. او بلافاصله قلم را درآورد تا آن را امضا کند. به او گفتم: «حاج آقا، این مبلغ را بخوانید و بعد از آن امضا کنید.» او گفت: «بدون عینک نمیتوانم بخوانم.» گفتم: «عینک خود را بگذارید.» او گفت: «در راه امام حسین (ع) هرگز عینک نمیگذارم. هر چهقدر نوشتی امضا میکنم!» او دوست نداشت که حتی عینک، میان او و حضرت امام حسین (ع) واسطه شود، او معشوق خود را بدون واسطه میخواست و سرانجام به مقصود خود رسید و در جوار حرم حسینی آرام گرفت.
گاهی لازم است برای رسیدن به رضای حضرت سیّدالشهدا (ع) و دیگر امامان معصوم: ثروت خود را خرج کرد تا به گونهای دین الهی را یاری نمود.
حضرت علی اکبر (ع) پس از ازدواج از منزل پدر خارج شد و در منزلی که نزدیک منزل پدر بود، سکنا گزید. ایشان به زیردست خود فرمان داد که هنگام غروب آفتاب و تاریکی هوا، هیزمها را بالای پشت بام بگذارد، سپس آن را شعلهور نموده و تا هنگام طلوع آفتاب خاموش نشود. هدف از این عمل آن بود که اگر غریبه و گرسنهای وارد شهر شد، هر جا که آتش را دید به آنجا بیاید و غذا بخورد، بخوابد و اگر نیاز مالی داشت کمک دریافت کند.[4]
خوشا به حال ایشان که به ثروت و مقام دل نبسته و همواره در حال معامله با پروردگار بودند.
غلام همّت آنم که زیر چرخ کبود |
ز هر چه رنگ تعلّق پذیرد آزاد است |
نه تنها حضرت سیّدالشهدا (ع) نزد خداوند و رسول خاتم (ص) جایگاه ویژهای دارد، نزد مادر گرامیشان نیز از مقام والایی برخوردارند. فرات کوفی در مورد عظمت و جلال حضرت زهرا(س) در روز قیامت مینویسد:
«وقتی دختر گرامی پیامبر (ص) وارد صحنة قیامت میشود، به تمام موجودات گفته میشود: چشمهایتان را ببندید؛ زیرا حضرت زهرا3 میخواهد از محشر عبور کند. وقتی ایشان وارد بهشت میشود پیامبر (ص) ، امیرمؤمنان، علی (ع) و حضرت امام حسن مجتبی (ع) را میبیند؛ ناگهان متوجّه فرد ایستادهای میشود که سر در بدن ندارد. حضرت از اهل بهشت سؤال میکند او کیست؟ در پاسخ میگویند: او فرزندت حسین است. وقتی این پاسخ را میشنود ناله زده و میگرید. در این هنگام، رسول خاتم (ص) میفرماید: فاطمه جان! ناله نکن. من قصد داشتم حسین (ع) را مانند روز عاشورا به تو نشان دهم تا خود در این مصیبت عظیم به تو تسلیت بگویم. تا زمانی که تو و فرزندانت و پیروانت و کسانی که تو را در دنیا دوست داشتند به بهشت نروند، محاسبة اعمال بندگان آغاز نمیشود. در آن هنگام حضرت زهرا(س) و فرزندان، پیروان، شیعیان و دوستدارانش، همگی وارد بهشت میشوند.» [5]
پی نوشت ها:
[1]. مستدرکالوسائل:10/318، حدیث 13: «عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(ع) قَالَ نَظَرَ النَّبِیُّ(ص) إِلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ(ع) وَ هُوَ مُقْبِلٌ فَأَجْلَسَهُ فِی حِجْرِهِ وَ قَالَ إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ حَرَارَةً فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً...»
[2] . بحارالأنوار: 44/293، حدیث 37: «رُوِیَ أَنَّهُ لَمَّا أَخْبَرَ النَّبِیُّ(ص) ابْنَتَهُ فَاطِمَةَ(س) بِقَتْلِ وَلَدِهَا الْحُسَیْنِ(ع) وَ مَا یَجْرِی عَلَیْهِ مِنَ الْمِحَنِ بَکَتْ فَاطِمَةُ3 بُکَاءً شَدِیداً وَ قَالَتْ: یَا أَبَهْ مَتَى یَکُونُ ذَلِکَ؟ قَالَ: فِی زَمَانٍ خَالٍ مِنِّی وَ مِنْکِ وَ مِنْ عَلِیٍّ فَاشْتَدَّ بُکَاؤُهَا وَ قَالَتْ: یَا أَبَهْ فَمَنْ یَبْکِی عَلَیْهِ وَ مَنْ یَلْتَزِمُ بِإِقَامَةِ الْعَزَاءِ لَهُ فَقَالَ النَّبِیُّ(ص): یَا فَاطِمَةُ3! إِنَّ نِسَاءَ أُمَّتِی یَبْکُونَ عَلَى نِسَاءِ أَهْلِ بَیْتِی وَ رِجَالَهُمْ یَبْکُونَ عَلَى رِجَالِ أَهْلِ بَیْتِی وَ یُجَدِّدُونَ الْعَزَاءَ جِیلًا بَعْدَ جِیلٍ فِی کُلِّ سَنَةٍ.»
[3]. حاج محمّد حسین کاشانی یکی از ثروتمندانی بود که در راه اعتلای نام حضرت سیّدالشهدا(ع) اقدامات فراوانی انجام داد. یکی از اقدامات مهم او این بود که زمین اطراف حرم را با مرغوبترین سنگهای مرمر بازسازی کرده و بهترین فرشها را برای حرم مطهّر خریداری کرده بود.
در آن زمان یکی از مقامات کشور عراق برای زیارت به شهر کربلا رفت. وقتی سنگهای زیبا و فرشهای باشکوه حرم را میبیند میگوید: چه کسی بانی خیر شده و حرم مطهّر را مزیّن ساخته است؟ به او گفتند: او حاج محمد حسین کاشانی است، پیرمردی که بر روی ویلچر در حرم مطهّر حاضر است. دستور داد آن پیرمرد را به نزد او بیاورند. به جناب کاشانی میگوید: «من یکی از مقامات والای کشور را دارا هستم و هر چه بخواهی میتوانم آن را انجام دهم.» جناب کاشانی کمی تأمّل کرد و گفت: «دوست دارم در گوشة ضریح و زیر ستونی، قبری برایم مهیّا کنید.» او نیز درخواست او را اجابت کرد. هم اکنون در همان جایی که دوست داشت مدفون است.
[4]. علی بن الحسین الاکبر(ع) (محمّد علی عابدین): 42؛ نهضة الحسین(ع) (علّامه سید هبة الدین بغدادی): 90. در مدّتی که حضرت علی اکبر(ع)در دنیا بود، عمر شریف خود را صرف عبادت و اطعام مساکین و اکرام مسافران و توسعه در ارزاق فرمود، به حدی که در مدحش گفته شده:
لم تر عین نظرت مثله من محتف یمشی و لا ناعل
هیچ دیدهای مانند او ندیده است، نه کسی که پابرهنه راه میرود و نه کفش پوشیده.(بحارالأنوار:98/316)
و در زیارتش خوانده میشود: «السلام علیک أیها الصدیق و الشهید المکرم و السید المقدم، الذی عاش سعیداً و مات شهیداً، و ذهب فقیداً، فلم تتمتع من الدنیا الا بالعمل الصالح، و لم تتشاغل الا بالمتجر الرابح». (بحارالأنوار:98/242) روزی معاویه گفت: امروز سزاوارترین مردم به خلافت کیست؟ گفتند: تو، گفت: چنین نیست؛ بلکه شایستهترین مردم بر این امر علی بن الحسین (علیاکبر)(ع) است. چون جدش رسول خدا9 است و شجاعت بنیهاشم و سخاوت بنیامیه و جمال و بزرگمنشی ثقیف در او جمع است. (نفس المهموم:314)
[5]. تفسیرفرات الکوفی: ص269، روایت362: «فرات قال حدثنی الحسین بن سعید معنعناً عن جعفر عن أبیه قال قال رسولالله9: إذا کان یوم القیامة نادى مناد من بطنان العرش یا معشر الخلائق غضوا أبصارکم حتى تمر بنت حبیب الله إلى قصرها فاطمة(س) ابنتی [فتمر و] علیها ریطتان خضراوان حوالیها سبعون ألف حوراء فإذا بلغت إلى باب قصرها وجدت الحسن(ع)قائماً و الحسین(ع) نائماً مقطوع الرأس فتقول للحسن(ع) من هذا فیقول هذا أخی إن أمة أبیک قتلوه و قطعوا رأسه فیأتیها النداء من عند الله یا بنت حبیب الله إنی إنما أریتک ما فعلت به أمة أبیک إنی ادخرت لک عندی تعزیة بمصیبتک فیه و إنی جعلت تعزیتک الیوم أنی لا أنظر فی محاسبة العباد حتى تدخلی الجنة أنت و ذریتک و شیعتک و من والاکم [أولاکم] معروفا ممن [بمن] لیس هو من شیعتک قبل أن أنظر فی محاسبة العباد فتدخل فاطمة(ع) ابنتی الجنة و ذریتها و شیعتها و من والاها [والاهم أولاها] معروفاً ممن لیس من شیعتها فهو قول الله عز و جل (لا یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ) قال هول یوم القیامة (وَ هُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ) هی و الله فاطمة3 و ذریتها و شیعتها و من والاهم معروفاً [ممن] لیس هو من شیعتها.»